اى نور خدا ماه هدى مظهر داور
سلطان جهان كهف امان شاه مظفّر
از كعبه تو عرش مجيد است منوّر
جبريل امين تاج غلامى تو برسر
شد پاس درت فخر ملائك همه يكسر
هم رشك جنان روضه تو اى مَه انور
ربّ ارنى گو به خدا موسىِ عِمران
اندر هوس جلوات اى ماه بدخشان
آئى به تجلّى اگر اى مهر درخشان
فانى شده در كوى تو اى مظهر سبحان
شد پاس درت فخر ملائك همه يكسر
هم رشك جنان روضه تو اى مَه انور
آثار حق از عين تو بينيم سراپا
اسرار وى از نطق تو گرديده هويدا
انوار وى از وجه تو شد ظاهر وپيدا
آيات وى از دست تو همچون يد و بيضا
شد پاس درت فخر ملائك همه يكسر
هم رشك جنان روضه تو اى مَه انور
مدح تو سزد زآنكه چه نقش تو عيان كرد
وصفت كند آن كو به تو اسرار نهان كرد
بشناخته ات آنكه چه صنعى تو توان كرد
جز او كه توان مدح تو را حق بيان كرد
شدپاس درت فخرملائك همه يكسر
هم رشك جنان روضه تو اى مه انور
آرى به كجا قطره كه او وصف كند يَم
آرى به كجا ذرّه كه از شمس زند دَم
پروانه كجا آرى و اين صفحه عالم
بس قطره و هم ذرّه تو اى شه اعظم
شد پاس درت فخرملائك همه يكسر
هم رشك جنان روضه تو اى مه انور
ليك ار نكنم مدح تو اى شاه چه گويم
از مهر تو گر دم نزم مهر كه جويم
رو سوى تو ناورده نمايم به كه رويم
شاهم به دوعالم چو نظركرده تو سويم
شدپاس درت فخرملائك همه يكسر
هم رشك جنان روضه تو اى مه انور
در قطره جود و كرمت بحر چه باشد
در تابش وجهِ قمرت بدر چه باشد
در جلوه نور نظرت فجر چه باشد
در شمّه بخشش ز كَفَت اَبر چه باشد
شد پاس درت فخر ملائك همه يكسر
هم رشك جنان روضه تو اى مه انور
اى وجه خدا سوى تو يابيم هدى را
از اسم تو يابيم اجابت ز دعا را
گر سوى مُنايت دهى اى شاه صلا را
در كعبه امن تو كنم سعى صفا را
شد پاس درت فخرملائك همه يكسر
هم رشك جنان روضه تو اى مه انور
هستى تو سليمان و منم مور تو اى شاه
پيوسته بُدم منظر و منظور به درگاه
دادى تو به ايمانىِ دل خسته به خود راه
زين راه بهر باب حقم باز بِشد راه
شد پاس درت فخرملائك همه يكسر
هم رشك جنان روضه تو اى مه انور
:: بازدید از این مطلب : 843
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3